الگوي نوآوري مبتني بر دانش
در الگوي نوآوري مبتني بر دانش، هم دانشگاه به عنوان يك بنگاه دانش مطرح ميشود و به كارآفريني مبتني بر دانش دست ميزند وهم بنگاه مبتني بر دانش ميشود وبه اين ترتيب دانشگاه و صنعت بازار سرمايه خطرپذير و بازارهاي فنّاوري و سرمايه انساني را به وجود ميآورند. بانكهاي معمولي به طور عمده به فعاليتهايي كه خطرپذيري در آنها بالا باشد اعتباري تخصيص نميدهند، ولي با ايجاد بازار سرمايه خطرپذير از سوي دانشگاه و صنعت به اين نوع اختراعات اعتبار داده ميشود. دولت هم به طور كلي هم به كارآفريني مبتني بر دانش دست ميزند و هم وظايف سنتي اش را اعم از توليد كالاي عمومي و سياستگذاري انجام ميدهد.
تغيير و تحولات دانشگاه در وضعيت مبتني بر بازار دانش
دانشگاه از يك نهاد علمي- فرهنگي-آموزشي به يك نهاد علمي- فرهنگي-اقتصادي تبديل و به عنوان يك بازار دانش مطرح ميشود كه در آن گروههاي اقتصادي و علمي، بنگاههاي دانش هستند.بنگاه دانش به اين معني كه يك نوع عقلانيت دوگانه بر دانشگاه حاكم ميشود كه يكي عقلانيت علمي و ديگري عقلانيت اقتصادي است.از يك طرف، دانشگاه بايد دنبال بيشترين سودش باشد و ازطرفي بايد بتواند بر مبناي روش شناسي علميكارش را ادامه دهد. وقتي دانشگاه، كار تحقيقي انجام ميدهد بايد اين كار، مبتني بر يك روش علميباشد و نه يك روش تجاري و وقتي هم كه يك كار تجاري انجام ميدهد بايد برمبناي روشهاي علمي و توسعه فنّّاوارنه اقدام كند.
در الگوي نوآوري مبتني بر دانش، هم دانشگاه به عنوان يك بنگاه دانش مطرح ميشود و به كارآفريني مبتني بر دانش دست ميزند وهم بنگاه مبتني بر دانش ميشود وبه اين ترتيب دانشگاه و صنعت بازار سرمايه خطرپذير و بازارهاي فنّاوري و سرمايه انساني را به وجود ميآورند. بانكهاي معمولي به طور عمده به فعاليتهايي كه خطرپذيري در آنها بالا باشد اعتباري تخصيص نميدهند، ولي با ايجاد بازار سرمايه خطرپذير از سوي دانشگاه و صنعت به اين نوع اختراعات اعتبار داده ميشود. دولت هم به طور كلي هم به كارآفريني مبتني بر دانش دست ميزند و هم وظايف سنتي اش را اعم از توليد كالاي عمومي و سياستگذاري انجام ميدهد.
تغيير و تحولات دانشگاه در وضعيت مبتني بر بازار دانش
دانشگاه از يك نهاد علمي- فرهنگي-آموزشي به يك نهاد علمي- فرهنگي-اقتصادي تبديل و به عنوان يك بازار دانش مطرح ميشود كه در آن گروههاي اقتصادي و علمي، بنگاههاي دانش هستند.بنگاه دانش به اين معني كه يك نوع عقلانيت دوگانه بر دانشگاه حاكم ميشود كه يكي عقلانيت علمي و ديگري عقلانيت اقتصادي است.از يك طرف، دانشگاه بايد دنبال بيشترين سودش باشد و ازطرفي بايد بتواند بر مبناي روش شناسي علميكارش را ادامه دهد. وقتي دانشگاه، كار تحقيقي انجام ميدهد بايد اين كار، مبتني بر يك روش علميباشد و نه يك روش تجاري و وقتي هم كه يك كار تجاري انجام ميدهد بايد برمبناي روشهاي علمي و توسعه فنّّاوارنه اقدام كند.
دانشگاههاي آمريكا، ژاپن، آلمان، تا حدي در انگلستان، نروژ، سوئد به نهادي علمي – فرهنگي و اقتصادي تبديل شده اند.
دانشگاههاي كارآفرين
دانشگاههاي كارآفرين
به طور تقريب از اوايل دهه ۱۹۹۰ دانشگاههاي كارآفرين به رهبري دانشگاه استانفورد و مؤسسه فنّاوري ماساچوست (M.I.T) آمريكا فعال شد. درحال حاضر دانشگاه (M.I.T) حدود چهار هزار بنگاه درمنطقه «سيليكون ولي» دارد كه در زمينه فنّاوري - علمي و توسعه محصول و فرايند فعاليت ميكنند.
در كشور ما هم تا حدي بحث دانشگاه كارآفرين مطرح و دروسي براي آن در نظر گرفته شده است، ولي اين كار به معناي واقعي دانشگاه كارآفرين قلمداد نميشود.
دانشگاه كارآفرين خودش بنگاه ايجاد كرده، به توسعه فنّاوري ميپردازد و درنهايت به توسعه اقتصادي كمك ميكند. البته صنعتي هم كه ايجاد ميكند از نوع سنتي صنعت نيست، بلكه صنعت و بنگاههاي مبتني بر دانش است و دانشگاه ميكوشد با توان اعضاي هيأت علمي و دانشجويان، ايده ها را بگيرد و بنگاه تجاري به وجود آورد و به توليد محصول بپردازد.
بخش عظيمي از پيشرفت صنايع كشورها به خصوص در حوزه فنّاوريهاي جديد مانند فناوري اطّلّاعات، نانو فنّاوري و زيست فنّاوري مديون تغيير چنين نگرشي نسبت به دانشگاه بوده است.
دانشگاه كارآفرين خودش بنگاه ايجاد كرده، به توسعه فنّاوري ميپردازد و درنهايت به توسعه اقتصادي كمك ميكند. البته صنعتي هم كه ايجاد ميكند از نوع سنتي صنعت نيست، بلكه صنعت و بنگاههاي مبتني بر دانش است و دانشگاه ميكوشد با توان اعضاي هيأت علمي و دانشجويان، ايده ها را بگيرد و بنگاه تجاري به وجود آورد و به توليد محصول بپردازد.
بخش عظيمي از پيشرفت صنايع كشورها به خصوص در حوزه فنّاوريهاي جديد مانند فناوري اطّلّاعات، نانو فنّاوري و زيست فنّاوري مديون تغيير چنين نگرشي نسبت به دانشگاه بوده است.